سفرنامه

لندن (انگليس) :
- اين کجا و آن کجا. لندن از پاريس تميز تره کمی هم خوش اخلاق تر.
- طرفدار "کويين" باشی و لندن باشی و نری wwry رو ببينی، رستگار از دنيا نميری. اين يه دستور کاملن دوستانست به طرفداراي فردی.
- آمريکاي شمالی مهد شکره. همه چی اينجا شيرينه. از کچاپ گرفته تا نون وحتا آب. کم شيرينی اروپا منو ياد ايران ميندازه.
- ما که بی خانمان و گدا نديديم اينجا. نميدونم به تور ما نخوردن، يا جمعشون کردن.

ادينبورو (اسکاتلند) :
- اين شهر هزاران سال عمر داره. معماری اينجا آدمو ديوونه ميکنه.
- اينجام گدا وکارتن خواب نديدیم.
- اينجا هرده دقيقه يه بار بارون میاد بعد آفتاب ميشه.
- يه قوطی کوکا اينجام ۳۵ گرم شکر داره، همون مزه همون سايز.
- پيتزا فروشيه که انگليسی بود، بوي پيتزا فروشی هاي ايران رو ميداد. همون حالت، همون شکل. يه رستوران بزرگ اما غلغله. يه پيتزام به ما داد از ايتاليا بهتر.

ليسبون (پرتقال) :
- اينجا پدرت در میاد يکی رو پيدا کنی انگليسی بفهمه.
- آدرس ميدن الکی. تا ببيای بفهمی، گم شدی تو اين شهر بزرگ رفتی پی کارت.
- از پسره آدرس ميپرسم، دست و پا شکسته يه چيزی ميگه. هنوز حرفش تموم نشده ميگه حشيش نميخاين؟
- ليسبون نشسته رو يه رشته کوه و يه رشته تپه. تا حالا اين همه پستی بلندی تو يه شهر نديده بودم. ترامواي شماره ۲۸ معروف، شمارو ميبره بالاي يه کوه از خيابوناي فوق الاده تنگ که از پنجره ی تراموا ميشه ديوار خونه ها رو تو حرکت لمس کرد. از کنار قلعه رد ميشين و بعد، ازاون بالا اقيانوس زير پاتونه.
- قيمت غذا و هتل نزديک به سی در صد از شهر هاي ديگه ي اروپايی که ما رفتيم ارزون تره.
- ليسبون به تميزی و لوکسی شهرای اسپانيا نيست ولی کاملن ديدنيه. يه بندر جذاب و ارگانيک به معناي واقعی.
- اينجا گدا و بی خانمان هست، خيلی کم، ولی هست.
- آب دريا چون از آتلانتيک شمالی میاد، خيلی سرده. ملت ميان کنار آب آفتاب ميگيرن ولی کمتر کسی جرأت ميکنه بره تو آب.
- طعم قهوه به خوبی اسپانيا و ايتالیا نيست ولی هنوز بهتر از قهوه ي تيم هورتونه.
- اخمالوئن اينا، اساسی. لبخندی در کار نيست عين خودمون.
- يه هفته لازم داری که ليسبون رو بگردی. اينجا کلی سوراخ سمبه داره واسه گشتن.
- اينجا سيگار ميکشن عين اسب، حتا تو بعضی جاهاي در بسته.

Somewhere in Lisbon

برميگرديم خونه. خونه هر چی باشه، خونه ست. حتا اگه هر چی ميخوری مزه ي مقوا بده و قهوه ت طعم خاک سيگار داشته باشه. يه جورايی هر چی بيشتر سفر ميکنم کانادا رو بيشتر دوست دارم. اينجا مشکلات و حواشی زندگی کمتر از اروپا به نظر مياد.